نقد دائره المعارف قرآن ليدن براساس آراء و مباني شيعه (2)






نقد و بررسي

اولا: تعداد آياتي که اهل سنت ادعا کرده اند درباره ابوبکر نازل شده، اندک است نه فراوان. معلوم نيست نويسنده محترم براساس چه انگيزه و چه سند علمي ادعايي بيش از ادعاي اهل سنت و مسلمانان مطرح کرده است.
ثانياً: لحن عبارت هاي مقاله در اين مطلب، نقل قول از اهل سنت و مسلمانان نيست؛ چه اينکه در بسياري از مقاله هاي اين دائره المعارف، دقت در نقل قول، رعايت شده است بلکه لحن گزارش، حاکي از ديدگاه خود نويسنده و نظر محققانه وي است؛ حال آنکه بعيد است اين سخن، حاصل تحقيق شخص وي باشد.
ثالثاً: نويسنده در نظر داشته يک آيه از مجموع آيات نازل شده در شأن ابوبکر را به عنوان معروف ترين آيه بنويسد؛ بنابراين طبق قاعده مناسب بود آيه 40 سوره توبه را که مشهورترين آيه راجع به ابوبکر است، نقل مي کرد: «الا تنصروه فقد نصره الله اذا خرجه الذين کفرو ا ثاني اثنين اذ هما في الغار اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فأنزل الله سکينته عليه و ايّده بجنود لم تروها وجعل کلمه الذين کفروا السفلي و کلمه الله هي العليا والله عزيز حکيم» (توبه :40): ...آن گاه که آن دو در غار (ثور)، بودند وقتي [پيامبر(ص)] به همراه خود مي گفت: ««اندوه مدار که خدا با ماست».
رابعاً: شايسته بود نويسنده نظر شيعيان را نيز که يک چهارم مسلمانان هستند، در اين موضوع نقل مي کرد؛ چرا که آنان منکر نزول آيات در فضايل وي هستند.

3-2. غرض ورزي

برخي از نويسندگان مقالات دائره المعارف قرآن ليدن، نه تنها انصاف را در گزارش هاي خويش رعايت نکرده و اشتباهاتي داشته اند، بلکه لحن آنها نشانه تعمدي آگاهانه در ايجاد شبهه و وارد کردن تهمت بر اسلام يا مسلمانان است. در ادامه به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
2-3-2. اتهام کنايي داستان «افک» به شيعه: دنيس اي اسپل برگ در مقاله خود با عنوان «عايشه» (IbId,vol.1,p.55) به نقل موضوع قذف و تهمت به عايشه در قرآن مي پردازد؛ در حالي که تمام فرقه هاي اسلامي اعم از شيعه و اهل سنت در تبرئه و پاکدامني عايشه از تهمت نارواي جنسي اتفاق نظر دارند و تاکنون هيچ دانشمند شيعه و سني رأي مخالفي ابراز نکرده است. اين نويسنده اسلام شناس و قرآن شناس غرب، متأسفانه به گونه اي مسئله قذف عايشه را مورد اختلاف فرق اسلامي معرفي مي کند و فقط نظر اهل سنت را بر تبرئه وي يادآور مي شود که خواننده به طور طبيعي چنين برداشت مي کند که گروه مخالف در اين مسئله، شيعيانند که معتقد به عدم طهارت وي هستد. وي چنين مي نويسد:
در باب اتهام زنا، اختلاف ميان فرقه هاي اسلامي در دنياي اسلام سنتي در هيچ موردي مشهورتر از مسئله تفسير قرآن در ارتباط با اتهام زنا عليه عايشه در سال پنجم هجري نبوده است... اهل سنت اين آيات را به لحاظ تاريخي اشاره به کذب و تهمت عليه عايشه مي دانند، در حالي که اين آيات صريحاً مربوط به مجازات سنگين براي کساني است که بدون اقامه ي بينه ي چهار شاهد، اتهام را شايع مي سازند.
شايسته بود نويسنده محترم اين مقاله قبل از قلم زدن در يک دائره المعارف تخصصي، حداقل به تفسير الميزان مراجعه مي کرد تا با نظر فرقه هاي اسلامي غير اهل سنت نيز آشنا مي شد.
علامه طباطبايي از بزرگ ترين مفسران معاصر شيعه، در تفسير الميزان ذيل آيه «افک» چند نکته مهم را بيان مي کند:
الف) روايات کتب اهل سنت شأن نزول آيه «افک» را مربوط به عايشه مي دانند، اما احاديث شيعه شأن نزول آيه را مربوط به همسر ديگر پيامبر (ص) ماريه قبطيه مي دانند و معتقدند اصلاً ربطي به عايشه ندارد؛ بنابراين طبق روايات شيعه عايشه اصلاً مورد اتهام هم قرار نگرفته است.
ب) پاکيزگي و تبرئه همسران پيامبر (ص) آنقدر نزد شيعه قطعي است که حتي نيازي به نزول آيه براي تبرئه آنها ندارد؛ زيرا شيعه معتقد است يکي از شرايط نبوت هر پيامبر، پاکيزه بودن همسران پيامبر از اينگونه آلودگي هايي است که جايگاه اجتماعي و مقبوليت عمومي پيامبر را در جامعه خدشه دار مي کند؛ بنابراين هم عايشه، هم ماريه و هم بقيه همسران پيامبراکرم (ص) به دليل عقل، نزد شيعه مبرا و منزه از اين آلودگي ها هستند.
ج) پيامبراکرم (ص) نيز شکي در طهارت همسر مورد اتهامش پيدا نکرد و روايات اهل سنت که گزارش دهنده ي شک پيامبرند، به نظر شيعه صحيح نيست؛ زيرا آن حضرت هم براساس استدلال عقل فوق، يقين به پاکي آنان داشت و هم به دستور حسن ظن که در آيات سوره نور خود براي مردم قرائت کرده بود:
«لولا اذ سمعتموه ظن المومنون والمومنات بانفسهم خيراً و قالوا هذا افک مبين» (نور: 12): چرا آن گاه که شما مردان و زنان مومن آن خبر را شنيديد، حسن ظن به خود را اعمال نکرديد؟ [بنابراين ] ايشان بيش از ديگران التزام عملي داشته و قطعاً با آن مخالفت نکرده است؛ از اين رو شيعه معتقد است روايات اهل سنت مشتمل بر اهانت به رسول خدا (ص) است و خود از آن پرهيز دارد.
د) به نظر شيعه، قذف و تهمت زنا به همسر پيامبر(ص) يک دروغ محض بوده که از ناحيه منافقان، مانند عبدالله بن ابي مطرح شده، و تمام شيعيان به شدت با آن مخالف بوده و تهمت زنندگان را محکوم کرده اند (طباطبايي، 1393 ق، ج 15، ص 89-106).
2-3-2. گزينش موضوع آيات شيطاني و ا«فک» به عنوان بهترين مثال شأن نزول آيات قرآن: جويل بل در مقاله «حديث و قرآن» (IbId,vol.2,p.376-396) مقاله مفصل و بيست صفحه اي خود موضوعات متعددي را به بحث گذاشته است. او ذيل عنوان نقل هاي تاريخي درباره اسباب نزول، پس از توضيحاتي خواسته است چند نمونه از شأن نزول ها را ذکر کند، اما متأسفانه از بين صدها شأن نزول آيات قرآن که در کتاب هاي اسباب التنزيل (ر.ک. به: حجتي، 1374) ذکر شده، سراغ موارد زير رفته است:
1- مهم ترين اسباب نزول، شايد حديث «افک» باشد که مسئله تهمت زدن به عايشه را مطرح مي کند و آيه اي در قرآن در اين باره وجود دارد.
2-آيات اول تا بيستم سوره نجم که در ضمن آن، نام سه بت لات، منات و عزي را ذکر مي کند و به همين جهت پيامبر(ص) مورد سرزنش جبرئيل قرار مي گيرد؛ چرا که آن قسمت از القائات شيطان بوده است؛ و کتاب آيات شيطاني سلمان رشدي بر همين مبنا نوشته شده است.
بديهي است انتخاب اين دو موضوع رنج آور که اولي عامل تفرقه و کينه توزي بين شيعه و ا هل سنت گشته و دومي زمينه سوء استفاده دشمنان اسلام و طرح مسئله آيات شيطاني را فراهم کرده است، نمي تواند کاملاً تصادفي باشد.
3-3-2. بزرگ نمايي نقاط ضعف کتاب هاي شيعه و نسبت دادن آنها به کل شيعيان: بديهي است کتابهاي تأليف شده عالمان هر مذهب ممکن است داراي برخي نظرات شاذ و اختصاصي خود نويسندگان آنها باشد؛ زيرا هر نويسنده اي حق دارد برداشت، استنباط و رأي شخصي خويش را درباره هر موضوع ديني در کتاب خود ارائه دهد، اما منطقي نيست هر نظر و رأي ارائه شده در کتاب هاي مزبور را به اصل مذهب آنان نسبت دهيم؛ چرا که اينگونه نسبت ها از ادب تحقيق و انصاف و بي طرفي دور بوده، نوعي فريبکاري و تحريف است.
اين دقت و احتياط زماني براي يک محقق گزارشگر ضرورت بيشتري مي يابد که با يک کتاب جامع احاديث مواجه شود؛ در اين صورت، نه تنها نمي توان مضمون هر يک از آن احاديث را به آن مذهب مربوط نسبت داد، بلکه نمي توان آن را حتي به اعتقاد خود نويسنده آن کتاب نيز منتسب نمود، زيرا چه بسيار محدثاني که درصدد جمع آوري کل احاديث مربوط به موضوعات مورد نظر بوده و احاديث موافق، مخالف، صحيح و ضعيف را جهت استفاده و مراجعه محققان و حديث شناسان گردآوري کرده اند تا از معرض نابودي نجات يابند و محققان بعدي به نقادي آنها بپردازند.
اکنون اگر گزارشگري خارجي با وقوف به اين ادب تحقيق، براي معرفي عقايد يک مذهب به صرف اظهارات يا احاديث نقل شده در کتاب هاي برخي از عالمان آنها بسنده کن، بلکه پا را فراتر گذاشته و فقط به گزينش احاديث ضعيف و شاذ بپردازد، چه انگيزه اي جز غرض ورزي، تخريب و مشوش کردن چهره ي علمي آن مذهب مي تواند داشته باشد؟
براي نمونه، عبارت هاي زير در معرفي عقايد مذهب شيعه نسبت به معارف قرآن از قلم جويل بل در دائره المعارف قرآن آمده است. وي مي نويسد:
شيعيان عقايد خاصي درباره قرآن دارند مانند:
- تدوين کننده اصلي قرآن علي(ع) بوده است،
- سوره احزاب طولاني تر از سوره بقره بوده و تحريف شده است (مجلسي، 1403 ق، ج 89، ص 288)،
- شيعيان، قرائات سبع (هفت قرائت) را تأييد شده آسماني دانسته اند که فقهاي اسلامي براساس آنها مي توانند در يک مسئله هفت گونه فتوا دهند (همان، ص 49).
اين سه مطلب بخشي از ادعاهايي است که جويل بل در مقاله «حديث و قرآن» (McAuliffe,IbId.vol.2,p.376-396) به شيعه، به ويژه به کتاب بحارالانوار نسبت مي دهد.

نقد وبررسي

1- بحارالانوار متن اعتقادي رسمي شيعه نيست و تمام مطالب آن نيز مورد قبول شيعه نمي باشد، بلکه به تصريح علماي بزرگ شيعه دائره المعارفي روايي است که اکثر روايات شيعي، اعم از صحيح و ضعيف را گردآوري کرده که عالمان بعدي به نقد علمي و تفکيک صحيح از ضعيف آنها بپردازند. ادب علمي، اخلاق نويسندگي و صداقت و امانت در دائره المعارف نويسي اقتضا مي کند هيچ گاه نويسنده اي هر مطلب و روايت موجود در آن کتاب را به مذهب شيعه و پيروان مذهب نسبت ندهد، بلکه براي کشف عقايد شيعه در هر موضوع ، به کتاب هاي تخصصي و علمي درباره همان موضوع که توسط عالمان بزرگ شيعه نگاشته شده و مورد تأييد همگان يا اکثريت شيعه است، مراجعه نمايد.
2- علاوه بر اين، اگر احياناً نويسنده اين مقاله برآن بود که کتابهاي حديثي شيعه را معرفي کند، چرا بين آن همه جوامع حديثي قوي شيعه، مانند کتب اربعه (کافي، تهذيب، استبصار و من لايحضرالفقيه) و کتاب هاي تفسيري حديثي، مانند نورالثقلين تأليف حويزي و البرهان تأليف سيدهاشم بحراني و مشابه آن را که تقريباً احاديث مورد قبول اعتقادشان را جمع آوري کرده اند، رها کرده و به گزينش يک کتاب حديث شيعه پرداخته است؟!
3- افزون برآن بر فرض که نويسنده تعهد داشته است فقط بحارالانوار را به سبب حجيم تر بودنش انتخاب کند، چرا ده ها هزار احاديث ناب آن را رها کرده و به گزينش چند حديث ضعيف مبادرت نموده است؟!
اين سوال ها و چراها، واقعيت هايي است که نمي گذارند يک خواننده تيزهوش از کنار اين مقاله ساده بگذرد و خوش بينانه و ساده لوحانه همه اين گزينش ها را اتفاقي يا ناشي از غفلت يک نويسنده متبحر بداند.
4- درباره موضوع جمع قرآن و تحريف آن بايد دانست؛ اگرچه تعداد اندکي از عالمان شيعه و اهل سنت به تحريف و حذف آياتي از قرآن معتقد شده اند، اما اين نظريه به شدت از سوي اکثريت قاطع عالمان ديني فريقين رد شده و مهر بطلان برآن زده اند. نطر همه ي مذاهب اسلامي، به ويژه معاصران شيعه و سني، آن است که هيچ گونه تحريفي در قرآن رخ نداده است. مراجعه به مشهورترين کتاب هاي معتبر عالمان شيعه مي تواند براي يک محقق منصف و بي غرض کافي باشد.
از جمله معروف ترين کتاب هايي که از ناحيه شيعه، اخيراً درباره موضوع صيانت قرآن از تحريف منتشر شده و مورد تأييد همه ي عالمان شيعه قرار گرفته است، از اين قرار است:
- البيان، تأليف آيت الله خويي؛
-تاريخ قرآن، ابوعبدالله زنجاني؛
-تاريخ قرآن، دکتر سيد محمدباقر حجتي (پژوهشي در تاريخ قرآن کريم)؛
- صيانه القرآن عن التحريف، آيت الله معرفت؛
- سلامه القرآن من التحريف، دکتر فتح الله محمدي نجارزادگان؛
- اکذوبه التحريف، رسول جعفريان و... .
شايسته بود با وجود اين کتاب ها، نويسنده محترم و مستشرق قرآن پژوه مزبور، به آنها مراجعه مي کرد و ديدگاه هاي موجود در آنها را به شيعه نسبت مي داد تا صداقت خود را در گزارشگري نشان دهد.
5- موضوع جمع آوري قرآن و تدوين آن به صورت کتابي جامع توسط حضرت علي (ع) قبل از ديگران، سخني نيست که به شيعيان اختصاص داشته باشد، بلکه کتاب هاي مأخذ و مرجع اهل سنت نيز اين مطلب را نقل کرده اند (معرفت، 1425 ق، ج1، ص 288)؛ از آن جمله مي توان به: سيوطي در الاتقان (ج1، صص 57 و 71)، ابن نديم در الفهرست (ص 47)، ابن سعد در طبقات الکبري (ج2، ص 101)، ابن عبدالبر در الاستيعاب و در حاشيه الاصابه ابن حجر (ج2، ص 253) و ابن جزي کلبي در التسهيل لعلوم التنزيل (ج1، ص4) اشاره کرد.
6-گفتني است طولاني بودن اصل سوره احزاب و حذف آياتي از آن، علاوه بر اينکه از سوي مذهب شيعه و محققان و عالمان شيعه انکار شده و آنان اين روايت بحارالانوار را ضعيف مي دانند، اختصاص به يک کتاب حديثي شيعه ندارد، بلکه برخي از کتاب هاي حديثي اهل سنت نيز آن را نقل کرده اند موارد ذيل از آن جمله اند:
الف) سيوطي در الاتقان از ابي ابن کعب نقل کرده است:
«عن زربن حبيش، عن ابن کعب، قال: کم تقورن سوره الاحزاب؟ قلت: ثلاثاً و سبعين آيه. قال: قط، لقد رأيتها و آنهالتعادل سوره البقره... (سيوطي، 1363، ج3، ص 72 / احمد بن حنبل، ج5، ص 132): زر بن حبيش نقل مي کند که ابي بن کعب از من پرسيد: سوره احزاب را که مي خوانيد چقدراست؟ گفتم: هفتاد وسه آيه. گفت: هرگز! من اين سوره را ديده ام که معادل سوره بقره بود.
ب) عن عايشه، قالت: «کانت سوره الاحزاب تقرء في زمن النبي (ص) مأتي آيه، فلما کتب عثمان المصاحف لم نقدر منها الاعلي ما هو الان و کانت تزعم منها آيه الرجم» (سيوطي، 1363، ج 3، ص 73): عايشه گفت: سوره احزاب در زمان پيامبر اکرم (ص) به صورت دويست آيه تلاوت مي شد، اما هنگامي که عثمان به نوشتن مصاحف اقدام کرد، ما به آيات ديگري غير از آيات فعلي دست نيافتيم. عايشه معتقد بود آيه «رجم» از آن آيات گمشده بود.
بنابراين اگر نويسنده محترم تصميم داشت نظريه تحريف قرآن را به يکي از مذاهب اسلامي نسبت دهد، بهتر بود نظريه خود را به مذهبي نسبت نمي داد که اينگونه احاديث را کمتر نقل کرده است.
گفتني است اهل سنت نيز مانند شيعيان معتقد به ضعف اين دو روايت و منکر تحريف قرآن کريم اند، لذا نويسنده مقاله نمي بايست اين نسبت را به هيچ مذهب اسلام مي داد.
7- گرچه حديث قرائت هاي هفت گانه در برخي کتب حديثي شيعه و سني نقل شده است، اما بايد دانست: اولاً اينگونه تفسير و شرح براي اين حديث، مورد قبول شيعيان نيست و عالمان شيعه و سني تفسيرهاي ديگري براي آن ارائه داده اند؛ ثانياً، اين حديث در مآخذ حديث شيعه وجود نداشته و از کتاب هاي حديثي اهل سنت به کتابهاي شيعه منتقل شده است؛ لذا اگر قرار است به مذهبي نسبت داده شود، بايد به مذهبي منتسب شود که منبع اصلي اين حديث است- که ما با آن هم مخالفيم - ثالثاً، برخي محققان معاصر شيعه، اساساً اصل صحت اين حديث و صدور آن را از پيامبر (ص) انکار کرده اند که در اين صورت، همه بحث ها و نسبت ها ي فوق بي پايه و واهي خواهد بود، براي نمونه آيت الله خوئي مي نويسد: «حقيقت آن است که قرائت هاي هفت گانه، حجت شرعي نيستند و نمي توان براساس آنها حکم شرعي استنباط کرد» (موسويخوئي، 1401 ق، ص 164).
از آنجا که اين روايات مخالف قرآن و روايات صحيحه ي امامان معصوم عليهم السلام هستند، اساساً از اعتبار ساقط اند؛ علاوه بر اينکه متون روايات شبعه ي احرف نيز متهافت و با يکديگر متضاد هستند (همان، ص 177).
حاصل سخن آنکه: براي نظريه نزول قرآن بر هفت حرف، هيچ معناي صحيحي نمي توان بيان کرد، لذا همه آنها را بايد طرد کنيم، به ويژه که احاديث صحيحه امامان معصوم عليم السلام دلالت بر کذب آنها دارند، افزون بر اين، بايد دانست قرآن بر يک حرف نازل شده و اختلاف از ناحيه راويان آن پديدار شده است (همان).
آيا با اين همه صراحت بيان- که در کتاب يکي از بزرگ ترين مراجع تقليد شيعه در قرن حاضر ديده شود- سزاوار است يک محقق غربي به عنوان يک گزارشگر بي طرف، خلاف آن را رسماً به مذهب شيعه نسبت دهد؟! (زماني،1382، ص 79-104).
افزون بر ويژگي هاي مثبت و اشکالاتي که درباره دائره المعارف قرآن ليدن بيان شد، صاحب مقاله «بررسي دائره المعارف قرآن ليدن» نيز نقاط ضعف دائره المعارف را اينگونه ارزيابي مي کند:

4-2. نقاط ضعف دائره المعارف قرآن ليدن

1-4-2. ادعاي تحقيق موشکافانه (که در مقدمه دائره المعارف آمده است) با عملکرد نويسندگان در برخي مقالات دانشنامه سازگار نيست؛ براي مثال کلود ژيليو در مقدمه «تفسير قرآن: در دوره کلاسيک و ادوار ميانه (McAuliffe,IbId.vol.1,p.99-124) کتاب حقايق التأويل في متشابه التنزيل سيد مرتضي (م 406 ق) را از تفاسير معتزله برمي شمرد و نيز شيخ طوسي (م 460 ق) و شيخ طبرسي (م 548 ق) را از مفسران شيعي معتزلي معرفي مي نمايد؛ در حالي که اين گونه نيست و اين بزرگواران از علماي برجسته شيعه اماميه محسوب مي شوند.
2-4-2. مشکلات روش شناختي در معرفي تفاسير: برا ي مثال راترود ويلانت در مقاله تفسير قرآن: در دوره جديد و معاصر (IbId.vol.1,p.125-142) شروع تفسير علمي قرآن را از فخررازي (م 606 ق) و با استخراج علوم از قرآن معرفي مي کند؛ سپس از آلوسي (1856م) در روح المعاني و طنطاوي در الجواهر نام مي برد. ايشان در اين مقاله اعتراف مي کند تفسير علمي قرآن، اعجاز قرآن را مي رساند و حربه اي در دست مسلمانان عليه غرب است ولي توجه نداشته است که تفسير علمي قرآن از عصر بوعلي سينا (370-428ق) در کتاب رسائل او آغاز شده و به سه شيوه زير صورت گرفته است:
اول: استخراج علوم از قرآن براساس برداشتي نادرست از آيه «و يوم نبعث في کل امه شهيداً عليهم من انفسهم و جئنا بک شهيداً علي هولاء ونزلنا عليک الکتاب تبياناً لکل شي و هدي و رحمه و بشري للمسلمين» (و [به يادآور] روزي را که در هر امتي گواهي از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را [هم] براين [امت] گواه آوريم و اين کتاب را که روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگري است، برتو نازل کرديم (نحل: 89) مي باشد که در ظاهر، همه علوم را در قرآن موجود مي داند و اين راهي است که غزالي (م 505ق) پيموده است (غزالي (بي تا)، «ب»، ج 1، ص 289/ همو،(بي تا)، «الف»، ص 18).
دوم: تحميل نظريه هاي علمي بر قرآن کريم که شيفتگان علوم جديد بدان ميل پيدا کرده اند؛ از جمله عبدالرزاق نوفل مصري در کتاب هاي متعدد.
سوم: استخدام علوم براي فهم بهتر قرآن کريم که شيوه اي صحيح است و افرادي همچون محمد عبده خواسته اند اين راه را طي کنند (ر.ک. به: رضايي اصفهاني، 1375).
3-4-2. تکرار تهمت هاي مستشرقان نسبت به قرآن: با اينکه شيوه عمومي اين دائره المعارف، با پژوهش هاي قبلي مستشرقان فاصله زيادي دارد و رويکردي منصفانه و محققانه بر بسياري از مقالات آن حاکم است، ولي برخي نويسندگان بدون تحقيق جديد و به صورتي تقليد گونه،همان مطالب مستشرقان را تکرار کرده اند که در ادامه به چند نمونه اشاره مي کنيم:
آندرو ريپين ذيل مدخل «هارون» چنين مي نويسد: «قرآن به غلط وخطا، مادر عيسي (ع) را خواهر هارون مي داند: «يا اخت هارون ما کان ابوک امرا سوء و ما کانت امک بغيا» (اي خواهر هارون! پدرت مرد بدي نبود و مادرت [نيز] بدکاره نبود) (مريم :28) و حال آنکه هارون قرن ها پيش از مادر عيسي از دنيا رفته است. در کتاب مقدس آمده است: هارون خواهري به نام مريم داشته که در زمان هارون و موسي (ع) بوده است، نه در زمان عيسي (ع) (IbId.vol.1,p.1-2).
آندرو ريپين اگر به تفاسير مهم شيعه و اهل سنت مراجعه مي کرد، متوجه مي شد که اين جمله قرآن - که از زبان مخالفان حضرت مريم عليه السلام حکايت مي کند - ضرب المثلي در ميان قوم او بوده است. در حديثي از پيامبر(ص) نيز نقل شده است: «چون هارون مرد پاکي بود، در ميان بني اسرائيل ضرب المثلي شده بود؛ از اين رو، به افراد پاک مي گفتند: اين برادر يا خواهر هارون است» (طبرسي، 1415 ق، ذيل آيه 28 سوره مريم / عروسي حويزي، 1422 ق، ج 3، ص 333/ مکارم شيرازي و همکاران، 1375 ش، ج13، ص51).
اين لغزش آندرو ريپين در فهم آيه قرآن و عدم توجه او به تفاسير و روايات تفسيري و نسبت خطاي تاريخي به قرآن دادن- که مريم زمان موسي (ع) را با مريم زمان عيسي (ع) اشتباه کرده است- همان اندازه براي دائره المعارف قرآن ليدن مشکل آفرين است که توجه نکردن آندرو ريپين و سرويراستاران، ارزيابان و ناظران دائره المعارف فوق به تحقيقات مستشرقان و نقدهاي مسلمانان به آنها؛ زيرا اين مطالب اندرو ريپين مطلب جديدي نيست، بلکه تکرار مطالب مستشرقان قبلي است؛ چرا که اولين بار شخصي به نام آدريان ريلارند (1676-1718م) اين اشکال را بر قرآن مطرح کرد و مسلمانان بارها اين اشکال را پاسخ گفته، لغزش مستشرقان را در فهم آيه مذکور تذکر داده اند، از جمله عبدالرحمن بدوي (1988م) در کتاب دفاع عن القرآن (ص 161) همين اشکال را مطرح کرده و پاسخ مفصلي به آن داده است ولي عجيب اين است که چهارده سال بعد از انتشار کتاب عبدالرحمان بدوي، همان اشتباه مستشرقان قبلي در دائره المعارف قرآن ليدن تکرار مي شود؛ بدون اينکه به پاسخ اشاره شود.
4-4-2. تناقض دروني در دائره المعارف قرآن ليدن: لازم است مطالب ارائه شده ي هرکتابي که نگاشته و تدوين مي شود، با هم تناقض نداشته باشند، به ويژه در مسائل تاريخي که به مذاهب و کتاب هاي آسماني نسبت داده مي شود؛ اما در دائره المعارف قرآن ليدن گاهي اين تناقض ها به چشم مي خورد؛ براي مثال جويل بل در مقاله«حديث و قرآن» مطالبي در مورد تحريف قرآن نقل کرده است، از جمله از سيوطي نقل مي کند که آيه رجم بر محمد (ص) وحي شده، اما در قرآن نيامده است. کلمه ائمه به امت تبديل شده است همچنين مي گويد شيعيان معتقدند سوره احزاب در اصل از سوره بقره طولاني تر بوده است، ولي در معرض تغيير قرار گرفته است نيز مي گويد: شيعه قرائت هاي هفت گانه قرآن را براي استنباط فتاواي فقهي تفسير کرده است (McAuliffe,IbId.vol.1,p.376-396)، در حالي که مسئله تحريف قرآن را نيوباي در مقاله «تحريف» (IbId.vol.1,p.242) که در همان دائره المعارف قرآن ليدن نوشته شده، مردود اعلام کرده است.
5-4-2. جمع آوري نکردن تمام اطلاعات لازم در يک زمينه: از ويژگي هاي مهم يک دائره المعارف، آن است که تمام اطلاعات لازم درباره يک مطلب را به صورت فشرده ارائه کند؛ به طوري که خواننده را از مراجعه به کتاب هاي ديگر بي نياز سازد، اما گاهي دائره المعارف قرآن ليدن اين مهم را به انجام نرسانده است؛ براي مثال خانم ملک اوليف در مقاله «فاطمه (ع)» نوشته است: مفسران قرآن، آيات 61 سوره آل عمران (آيه مباهله) و 33 سوره احزاب (آيه تطهير) را درباره فاطمه (ع) مي دانند؛ سپس از تفسير طبري نقل مي کند که مقصوداز اهل البيت در سوره احزاب، حضرت محمد (ص)، فاطمه (ع)،علي (ع)، حسن (ع) و حسين (ع) هستند؛ ولي از عکرمه نقل مي کند که مقصود، همسران پيامبر(ص) مي باشند (IbId.vol.1,p.192-193) در حالي که اولاً آيات مربوط به حضرت فاطمه (ع) در قرآن از 60 تا 135 آيه حکايت شده است (مويد، 1380 /الحلو، 1421 ق/شيرازي 1412 ق)؛ هرچند بايد گفت: البته برخي از شأن نزول اين آيات در مورد فاطمه (ع) است و در برخي ديگر فاطمه (ع) از مصاديق، تأويل، بطن و يا تفسير آيه شمرده شده و برخي آيات نيز مورد تأييد و تأکيد مفسران بزرگ شيعه و اهل سنت بوده است؛ از جمله سوره کوثر (ر.ک.به: رازي (بي تا) ذيل سوره کوثر/ طباطبايي 1393 ق، ذيل سوره کوثر/ مکارم شيرازي، 1367 ذيل سوره کوثر) وآيات نذر در سوره انسان (هل اتي) (ر.ک.به: انصاري قرطبي 1417 ق) نظام الدين حسن بن محمدبن حسين نيشابوري در غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ابي محمد حسين بن مسعود فراء بغوي در معالم التنزيل في التفسير والتأويل، سيدهاشم بحراني در البرهان في تفسير القرآن (1412 ق)، ملامحسن فيض کاشاني در تفسير صافي (1399 ق) و تفاسير الميزان، نور، الثقلين، نمونه و ...
گفتني است در مورد فاطمه زهرا (ع) بيش از 2400 کتاب نوشته شده است (ر.ک.به: زنجاني خوئيني 1382) که در بسياري از آنها، آيات مربوط به حضرت فاطمه (ع) يادآوري شده است. توجه نکردن به اين ميراث گرانسنگ اهل سنت و شيعه، در مورد آيات مربوط به حضرت زهرا (ع) از نويسنده و سرويراستار دائره المعارف قرآن ليدن قابل اغماض نيست و ممکن است برخي آن را بر کم اطلاعي نويسنده حمل نمايند.
ثانياً، لازم است نويسنده دائره المعارف گزارش کاملي از ديدگاه هاي هر موضوع ارائه کند و اگر از کسي ديدگاهي نقل مي کند. ديدگاه مخالف او را نيز نقل کند؛ چه اينکه در مثال مزبور هنگامي که حديث عکرمه نقل شد، لازم بود نويسنده به ضعف سند حديث وي نيز اشاره مي کرد؛ به ويژه آنکه بزرگان علم رجال در اهل سنت و شيعه، عکرمه را تضعيف کرده اند و او را از خوارج دانسته اند (ر.ک به: ذهبي 1416 ق، ج3 ص 93-96/ تستري، 1408 ق،ج6 ص 327)؛ البته برخي بزرگان نيز عکرمه را ثوثيق کرده، ولي در استناد اين روايت به او تشکيک کرده اند (ذهبي، (بي تا) ج 1، ص 348-361)؛ همچنين بايد به ضعف دلالي اين حديث (نزلت في نساء النبي (ص) خاصه) (طبري 1406 ق،ج 12، ص 8) اشاره مي شد؛ زيرا- همان گونه که برخي مفسران اشاره کرده اند- آيه تطهير بر پاکي از هرگونه گناه و آلودگي يعني عصمت اهل بيت عليهم السلام دلالت دارد (طباطبايي، 1393 ق،ج16، ص 310-311) و اين مطلب نمي تواند به همه زنان پيامبر (ص) باشد که آيات 4-6 سوره تحريم در مورد توبه آنان نازل شده است (بخاري، 1411ق، ج3، ص 314 ح 4914-4915)
6-4-2. نقل اسرائيليات بدون نقد: براي مثال کرنليا شاک ذيل مدخل «آدم (ع) و حوا در قسمت آفرينش آدم (ع) و حوا آورده است: «قرآن مي گويد: اي بني آدم! خداوند شما را از يک فرد (آدم) و همسرش را از او آفريد؛ يعني او را از دنده پايين يا از سمت چپ آدم خلق کرد» (26-McAuliffe,IbId.vol.1,p.22).
اشاره نويسنده به آيه اول سوره نساء «يا ايها الناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً کثيراً ونساء واتقوا الله الذي تساءلون به والارحام ان الله کان عليکم رقيباً» (اي مردم ! از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدي» آفريد و جفتش را (نيز) از او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسياري پراکنده کرد، پروا داريد و از خدايي که به [نام] او از همديگر درخواست مي کنيد، پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مبريد که خدا همواره بر شما نگهبان است) مي باشد.
اولاً در اين آيه، بلکه در کل قرآن تصريح نشده که حوا از دنده چپ آدم (ع) آفريده شده است؛ بنابراين نسبت دادن عبارت فوق به قرآن، برخلاف امانتداري در نقل مطالب است؛ ثانياً در تورات آمده است: و خداوند خوابي گران بر آدم (ع) مستولي گردانيد تا بخفت و يکي از دنده هايش را گرفت و گوشت به جايش پر کرد و خداوند از آن دنده که از آدم (ع) گرفته بود. زني بنا کرد و وي را به نزد آدم (ع) آورد و آدم (ع) گفت: همانا اين است استخواني از استخوانهايم و گوشتي از گوشتم؛ از اين سبب نساء ناميده شود، زيرا از انسان گرفته شده (کتاب مقدس، 1981 م، سفر پيدايش، باب 2 ص 22-23).
پس از اين مطلب از داستان هاي تورات بوده که در ذهن کرنليا شاک باقي مانده و هنگام نوشتن مقاله به قرآن نسبت داده است.
ثالثاً اگر نويسنده به تفاسير مسلمانان در مورد آيات خلقت آدم (ع) مراجعه مي کرد، گرفتار اين لغزش نمي شد زيرا علامه طباطبايي در الميزان به صراحت مطالب مزبور را که در روايتي آمده است نقل کرده و آن را نفي مي کند و ريشه آن را اسرائيلي مي داند (طباطبايي، 1393 ق،ج 1 ص 147)
7-4-2. نسبت دادن برخي مطالب غيرمناسب به پيامبرالهي: براي مثال ذيل مدخل «ابراهيم عليه السلام» (McAuliffe,vol.1,p.7)، آزر را پدر وي مي خواند و نيز ابراهيم (ع) را در داستان پرندگان، معترض به خدا معرفي مي کن؛ همچنين در همان مدخل، اجداد پيامبر اسلام (ص) را «بت پرستان» مي خواند.
در حالي که مفسران بزرگ شيعه، به ويژه در مجمع البيان، الميزان، تفسير نمونه و ... ذيل آيات 113-114سوره توبه، 4 سوره ممتحنه، 47 سوره مريم و 86 سوره شعراء به اين مطالب اشاره کرده و آنها را توجيه يا رد کرده اند و روشن ساخته اند که آزر عمومي ابراهيم عليه السلام بوده و حديثي که در مورد پيامبر اسلام (ص) نقل شده، جعلي است و شواهد زيادي بر ايمان اجداد پيامبر (ص) وجود دارد (براي آگاهي از آيات مزبور، ر.ک به: طبرسي 1415 ق/طباطبايي، 1393 ق/مکارم شيرازي، 1367، ج8، ص 157-159).
8-4-2. استفاده نکردن از نويسندگان متخصص قرآن: استفاده از قلم نويسندگان مختلف جهان، از نقاط قوت اين دائره المعارف است؛ اما در عصر حاضر در خاورميانه، يعني در مصر لبنان، عراق، ايران، پاکستان و برخي کشورهاي ديگر، قرآن پژوهان برجسته اي وجود دارند که برخي ده ها جلد تفسير قرآن نگاشته اند و يا در موضوعات قرآني و علوم وابسته، نوشته هاي مفصلي دارند، ولي صاحبان دائره المعارف قرآن ليدن به سراغ استادان قوي و مشهور نرفته اند، براي مثال از کشور ايران، از آقاي محمدعلي امير معزي ومحسن ذاکري استفاده کرده اند، در حالي که نام اين دو نفر براي انجمن علمي قرآن و محققان قرآن پژوه ايران نا آشناست؛ حال آنکه در زمان نگارش اين دائره المعارف در ايران قرآن پژوهان بزرگي همچون آيت الله مکارم شيرازي (صاحب تفسير نمونه) و آيت الله معرفت (صاحب التفسير الاثري الجامع والتمهيد في علوم القرآن ) و ده ها دانشمند ديگر وجود داشته و دارند (رضايي اصفهان، 1385، ص 60-70).

5-2. نتايج

از مطالعه و بررسي مدخل هاي گوناگون دائره المعارف قرآن ليدن مطالب ذيل قابل ذکر است:
1- حجم مدخل ها(مقالات) و کوتاهي و بلندي آنها در نگاه اول متناسب به نظر نمي رسد، براي مثال پاره اي از آنها فقط از يک يا دو صفحه تشکيل شده اند، مانند مدخل هاي «غريب القرآن، وريد، ابولهب، ايلاء، ايام الله، ارم، اسکندر، بعل، بابل، بدر، خليفه، روز وشب، نخل، دهر، ديه، غنيمت، عاد، علي بن ابيطالب» (ازجلد اول) و مدخل هاي «مصر، يسع، حسد، حزقيال، قحطي، قتال، جلد، عفو، هبه، حفصه، حنيف، هاروت وماروت، عسل، حديبيه،حنين، برائت (از جلد دوم) و مدخل هاي «جبت، بلوغ، سخره و استهزاء، دروغ (کذب)، انباء، کوه جودي، اسواق، نمرود، مجوس، ايتام، عجايب القرآن، ايوب، رايحه ها و بوها، نفقه، يأس، يعقوب، نجران، بنونضير، خديجه، لقمان، ميکائيل، اصحاب کهف، قارون (از جلد سوم) و... .
در حالي که برخي از آنها متشکل از پانزده تا سي صفحه اند؛ مانند مدخل هاي «جامعه و اجتماع در قرآن، تاريخ گذاري و قرآن، آثار انتقادي جديد و قرآن (از جلد اول) مدخل هاي «تفسير قرآن: در دوره کلاسيک و ادوار ميانه، تفسير قرآن: در دوره جديد و معاصر، شکل و ساختار قرآن، جغرافي، دستور زبان و قرآن، حديث و قرآن (از جلد دوم) مدخل هاي «ساختارهاي ادبي قرآن، مسجد، عيسي عليه السلام، يهود و يهوديت، زبان و اسلوب قرآن، فقه و قرآن، طب و قرآن، ادبيات و قرآن، نسخه هاي خطي قرآن، تاثير قرآن بر وجوه مختلف فرهنگ مادي بشر، محمد (ص) قصص قرآن» (از جلد سوم) و... .
2- به لحاظ موضوعي، پاره اي از مدخل ها، قرآني تلقي نمي شوند و گزينش آنها در اين دائره المعارف ممکن است شگفتي ما را برانگيز؛ براي نمونه مدخل هاي«کنترل جمعيت، اتم، ادبيات آفريقا،آرارات، امريکايي هاي آفريقايي، دروزيان، سينما و قرآن» (از جلد اول) و مدخل هاي «بوم شناسي، هنرحکاکي، اتيوپي، اباضيه، عراق (از جلد دوم) و مدخل هاي «پول، عددشناسي، فلزات و مواد معدني (از جلد سوم) و ... از آن جمله اند؛ البته طرح مدخل هايي مانند «دروزيان و فرقه بهايي» در اين دائره المعارف، به اعتبار برداشت و تفسير خاص آنها از قرآن بوده است.
گذشته از اين، بايد توجه داشت دائره المعارف قرآن ليدن (EQ) ازسوي قرآن پژوهان غربي و در محيط مطالعاتي خاص آنان با گرايش هاي ويژه خود تأليف شده است.
3- بعضي از نويسندگان مدخل ها، مطالب خود را منصفانه مطرح کرده اند و گرايش آنها به اسلام و قرآن و حتي تشيع، مثبت و خوش بينانه است، مانند: خانم مک اوليف، آقاي جردن دارنل نيوباي، آقاي ريچارد سي، مارتين، آقاي رابرت شيک ذيل مدخل «باستان شناسي و قرآن» و مارگارت بدران در مدخل «فمينيسم و قرآن» و... .
اما دسته دوم نويسندگان کساني هستند که تقريباً نگرشي منفي و غيرمنصفانه يا غيرعالمانه دارند؛ مانند کلود ژيليو ذيل مدخل «تفسيرقرآن»: در دوره کلاسيک و ادوار ميانه که براي پاره اي از مدعيات خود، هيچ دليلي اقامه نکرده است و جويل بل ذيل مدخل «حديث و قرآن» که اعتقاد گروه اندکي از شيعه را در زمينه اعتقاد به تحريف قرآن به کل پيروان تشيع نسبت داده است و...
4- با نگاهي به عنوان برخي مقالات و مولفان آنها در مي يابيم مسئولان علمي دائره المعارف قرآن ليدن (EQ) در انتخاب و گزينش مولف، بر تخصص و زمينه تحقيقاتي هريک از مولفان تأکيد ورزيده، سعي داشته اند تأليف مقالات مهم را به کساني بسپارند که در آن زمينه صاحب نظر بوده، تأليفاتي علمي - پژوهشي داشته اند، براي نمونه تأليف مقاله مهم «اسباب النزول» برعهده قرآن پژوه معروف انگليسي، آقاي اندرو ريپين نهاده شده که به صورت تخصصي وآکادميک در اين موضوع به پژوهش پرداخته و عنوان رساله دکتري وي نيز «متون اسباب النزول قرآني: بررسي کاربرد و تحول آن» است. خانم زابينه اشميتکه مولف کتاب انديشه هاي کلامي علامه حلي نيز که به همراه مارتين مکدرموت و زيرنظر پرفسور ويلفرد مادلونگ، تأثير و تأثر و ارتباط آرا و انديشه هاي متکلمان بزرگ شيعه با مکتب کلام اعتزال را بررسي کرده، تأليف مقاله مهم «معتزله» را عهده دار شده است.
5- حضور پژوهشگران و مولفان مسلمان خارج از کشور در ميان نويسندگان دائره المعارف قرآن ليدن (EQ)تقريباً چشمگير است و حتي برخي محققان ايراني که در دانشگاههاي اروپا و امريکا به آموزش و پژوهش در زمينه مطالعات اسلامي به ويژه پژوهش هاي قرآني اشتغال دارند براي اين دائره المعارف مقاله تأليف کرده اند؛ اين محققان و عنوان مقالات آنان عبارتند از:
-محمدعلي امير معزي از پاريس که مقاله «ارتداد» را تأليف کرده است.
-محسن ذاکري از دانشگاه فرانکفورت آلمان که مقاله «حکم» را نگاشته است
- نويد کرماني از کالج ويسنچافت برلين (آلمان) که مقاله «عقل» را تدوين نموده است (بهاردوست، 1382، ص 51-53).
اما جاي بسي تأسف است که قرآن پژوهان داخل ايران- که خوشبختانه شمارشان هم اندک نيست- هيچ سهمي در تأليف مقالات اين دائره المعارف ندارند (1)
6- در مجموع، کار تهيه دائره المعارف قرآن ليدن (EQ) در مقايسه با مقداري که تاکنون چاپ و منتشر شده تقريباً مثبت و خوب ارزيابي مي شود و قابل تجليل است؛ اما ارزيابي نهايي درباره نوع و کيفيت مطالب، متوقف بر چاپ و انتشار ديگر جلدهاي دائره المعارف قرآن ليدن (EQ) درسال هاي آتي است.

پي نوشتها:

1- به نظر مي رسد در جستن علل و مسبب هاي اين امر، بايد بر عدم ارتباط سامان مند ميان اسلام شناسان و قرآن پژوهان داخل کشور با مراکز مختلف اسلام شناسي در غرب تأکيد کرد. به رغم اينکه چندسالي است استفاده از شبکه اطلاع رساني جهاني (اينترنت) در ميان قرآن پژوهان داخل کشور رواج يافته است اين ارتباط غالباً يک سويه و گاهي محدود به سايت هاي فارسي و عربي زبان است، لذا نگارندگان بر اين باورند که در نگاهي منصفانه در عدم استفاده از محققان ايران براي تأليف مقالات دائره المعارف قرآن ليدن (EQ)، عذر چنداني متوجه مسئولان آن نيست؛ زيرا شکوه و گلايه از اين قرآن پژوهان داخلي است که حداقل چکيده و گزيده اي از تحقيقات و يافته هاي جديد خود را در دانش هاي قرآني، به زبان انگليسي به اين مراکز معرفي نمي کنند البته در سال هاي اخير، کارهاي خوبي در اين زمينه صورت گرفته است؛ از جمله ترجمه تفسير نمونه اثر گرانسنگ آيت الله مکارم شيرازي به چندين زبان زنده دنيا و ... .

القرآن الکريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، قم: دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي 1380.
1-اسکندرلو، محمدجواد، «معرفي و نقد دائره المعارف قرآن ليدن»، قبسات، ش 29، پاييز 1382 ص 267-285.
2-الحلو، سيدمحمدعلي، ما نزل من القرآن في شأن فاطمه الزهراء (بي جا): دارالکتاب الاسلامي، 1421 ق.
3- انصاري زنجاني خوئيني، اسماعيل، فاطمه در آينه کتاب، قم: دليل ما 1382.
4- انصاري قرطبي، ابي عبدالله محمدبن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج5، بيروت: دارالکتب العلميه، 1417 ق.
5-بحراني، سيدهاشم، البرهان في التفسير القرآن، بيروت: دارالهادي 1412 ق.
6-بخاري، ابي عبدالله محمدبن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت:دارالفکر، 1411ق.
7-بهاردوست، علي رضا، «انتشار جلدسوم دائره المعارف قرآن (EQ)» کتاب ماه دين، ش 1 آبان 1382، ص 51-53.
8-تستري، محمدتقي، قاموس الرجال، قم: جماعه المدرسين بقم موسسه النشر الاسلامي، 1408 ق.
9-حجتي، سيد محمدباقر،اسباب النزول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1374 ش.
10-ــــــــــــــ، پژوهشي در تاريخ قرآن کريم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1360 ش.
11- حسيني، شيرازي، صادق، فاطمه الزهرا في القرآن، اصفهان:خوشنواز، 1421 ق.
12-ذهبي، شمس الدين محمدبن احمدبن عثمان، ميزان الاعتدال، بيروت: دارالکتب العلميه، 1416 ق.
13-ذهبي، محمدحسين؛ التفسير والمفسرون؛ بيروت: دارالقلم (بي تا).
14-رازي(فخررازي) فخرالدين، تفسيرکبير(مفاتيح الغيب) چ2، تهران: دارالکتب العلميه، (بي تا).
15-رضايي اصفهاني، محمدعلي؛ «بررسي دائره المعارف قرآن ليدن»، قرآن و مستشرقان، ش 1 پاييز و زمستان 1385، ص 43-70.
16- ـــــــــــ؛ درآمدي بر تفسير علمي قرآن، قم: اسوه، 1375.
17- زماني، محمدحسن، مستشرقان و قرآن: نقد و بررسي آراء مستشرقان درباره قرآن، قم: بوستان کتاب، 1385.
18-ـــــــــــــ، «نقدي بر دائره المعارف قرآن ليدن»؛ پژوهش هاي فلسفي - کلامي، ش 17-18، پاييز 1382، ص 79-104.
19-سيوطي، جلال الدين عبدالرحمن بي ابي بکر، الاتقان في علوم القرآن؛ با تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چ 2، قم: منشورات الرضي، 1363.
20-طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، چ3، بيروت:موسسه الاعلمي للمطبوعات و تهران : موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1393 ق.
21-طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت: موسسه الاعلمي، للمطبوعات، 1415 ق.
22-طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت: دارالمعرفه، 1406 ق.
23-عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسيرنورالثقلين، با تحقيق سيدعلي عاشور، بيروت: موسسه التاريخ العربي، 1422 ق.
24-غزالي، ابوحامد محمدبن محمد، احياء علوم الدين، «ب» دمشق: عالم الکتب، (بي تا).
25-ـــــــــــــــ، جواهر القرآن «الف»، بيروت: المرکز العربي الکتاب، (بي تا).
26-فواء بغوي، ابي محمد حسين بن مسعود، معالم الترتيل في التفسير و التأويل، بيروت: دارالکتب العلميه، 1414 ق.
27-فيض کاشاني، ملامحسن، تفسير صافي، با تصحيح علامه شيخ حسين الاعلمي، بيروت: موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1399 ق.
28-کتاب مقدس، ترجمه انجمن کتاب مقدس ايران، تهران: انجمن کتاب مقدس ايران، 1981 م.
29-کريمي نيا، مرتضي، «آشنايي با دائره المعارف قرآن»، گلستان قرآن ش 190 آبان 1383، ص 31-33.
30- ـــــــــــــ، «دائره المعارف به انگليسي»: گلستان قرآن، ش 86 ، آبان 1380، ص 35-36.
31- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1403 ق.
32-مکارم شيرازي، ناصر، تفسير به رأي و هرج و مرج ادبي؛ چ 7، قم: موسسه مطبوعاتي هدف، 1367.
33- موسوي خميني، روح الله (امام) آداب الصلوه، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمت الله، 1372.
34- موسوي خوئي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواه، چ3 بيروت: منشورات مدينه العلم (افست قم،) 1403 ق.
35- مويد، شيخ علي حيدر، فضائل فاطمه في الذکر الحکيم، قم: المکتبه الحيدريه، 1380 ق.
36- نيشابوري، نظام الدين حسن بن محمدبن حسين، غرائب القرآن و رغائب الفرقان: تصحيح زکريا عميرات، بيروت: دارالکتب العلميه 1416 ق.
37- McAuliffe, Jane Dammen; ed., Encyclopaedia of the Quran; Leiden- Boston: Bill,2000
منبع: شيعه شناسي- 23